در اداره های ما، بیکاری، کم کاری و رشوه خواری وجود دارد. معلوم است کسی که رشوه بخورد یا در اداره، کم کاری و بدکاری داشته باشد، درآمد او حرام است و دختر و پسر او در اثر لقمه حرام، دچار بیعفّتی می شوند و بدتر اینکه، بیعفّتی نزد آنان، تبدیل به ارزش می شود؛ با مسجد و معنویات سر و کار ندارند و روحانیت را خرافت می دانند، شبانه روز مشغول تلفن همراه خود هستند که برای برخی جوانان، خانه شیطان شده است.
بی تردید یکى از عوامل مؤثر در روح و جسم انسان تغذیه است ،تا آنجا که خداوند نیز سفارش به تغزیه حلال کرده است آنجا که می فرماید« فَلْیَنظُرِ الاِْنسَـنُ إِلَى طَعَامِهِ» (عبس/24) یعنى انسان هنگامى که مى خواهد غذایى را بخورد، ابتدا دقیقاً باید در آن بنگرد که چه چیزى را مى خواهد بخورد؟ آیا براى روح و جانش مفید است یا مضرّ ؟ حلال است یا حرام ...
در جاى دیگر نیز مى فرماید: «.. .کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَـتِ وَ اعْمَلُوا صَــلِحًا... » (مؤمنون/51) از غذاهاى پاکیزه بخورید و عمل صالح انجام دهید».
برخى از مفسران معتقدند ذکر این دو (خوردن غذاى پاک و انجام عمل صالح ) پشت سر یکدیگر دلیل بر وجود یک نوع ارتباط بین آن دو است و اشاره به این است که غذاهاى مختلف آثار اخلاقى متفاوتى دارد ، غذاى حلال و پاک ، روح را پاک مى کند و سرچشمه عمل صالح مى شود ، و غذاى حرام و ناپاک روح و جان را تیره و زمینه اعمال ناصالح را فراهم مى گرداند ; در مورد آثار وضعى تغذیه (حلال و حرام ) فرقى بین مسلمان و غیر مسلمان نیست .( پرسشها و پاسخ هاى مذهبى آیة الله مکارم شیرازى و آیة الله جعفر سبحانى)
کسب حلال به نوعی از فعالیت اقتصادی گفته می شود که در چهار چوب قوانین اسلامی و شرعی انجام می شود و مهمترین خصوصیت آن نفع خود انسان چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ معنوی و از طرفی رعایت کردن حق الناس می باشد.
این سخن گرچه به آسانی گفته می شود اما در مقام عمل بسیار سخت است تا جائی که در بعضی روایات ائمه طاهرین ـ علیهم السلام ـ تلاش برای بدست آوردن روزی حلال را از شمشیر زدن در میدان جنگ سخت تر شمرده اند.[1]
در مورد کسب حلال و نیز فعالیت های اقتصادی مشروع به روایات بسیاری در منابع اسلامی برمی خوریم که ائمه، مؤمنین را به این گونه فعالیت ها تشویق می کنند مانند آنکه رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ طلب رزق حلال را واجب و آنرا در حکم جهاد معرفی می کنند.[2] وقتی به کوشش شایسته و نیکو در این راه امر می شویم تا آنجا که رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ کسی که در راه تحصیل و بدست آوردن روزی برای خانواده کوشش می کند را به مجاهد فی سبیل الله (در راه خدا) تشبیه می کنند. (الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله).[3] در مقابل از بیکاری و تنبلی و سربار بر جامعه بودن نهی می شویم در این زمینه مفضل بن عمر از حضرت صادق ـ علیه السلام ـ نقل می کند که ایشان فرموده اند:لا تکونوا کلاّ علی الناس یعنی سربار جامعه نباشید.[4]
از مطالبی که گفته شد به این نتیجه می رسیم که بطور کلی اسلام با کسب و کار و فعالیت های صحیح اقتصادی کمال موافقت را دارد و حتی به آن سفارش اکید دارد اما در مقابل از نزدیک شدن به مال حرام و شبهه ناک به شدت نهی فرموده است: امام پنجم در این باره می فرماید:ان الذنوب کلها شدیده و اشدها ما نکبت علیها اللحم و الدم[5]: همه گناهان سخت می باشند و سخت ترین آنها گناهی است که گوشت و پوست از آن روئیده باشد.
تذکر این نکته نیز لازم به نظر می رسد که وجود انسان دو بعد دارد یکی بعد جسم او که تحت تأثیر ظاهری و مادی غذا است و معمولاً ما در مورد ظاهر غذایی که می خوریم دقت کافی را به کار می بریم و به بعد معنوی که حلال و حرام بودن آن است کمتر توجه می کنیم بعد دیگر انسان روح اوست که غذا به شدت بر آن تأثیر گذار است تا جائی که در حالات بعضی از اولیاء الله و بزرگان نوشته اند که با خوردن یک لقمه شبهه ناک آنهم به صورت اتفاقی تا مدت ها از توفیق نماز شب محروم می شده اند.[6]
مولانا جلال الدین بلخی با بیان اصل علیت و نظام علت و معلول در عالم می فرمایند:
چون زلقمه تو صید بینی و دام جهل و غفلت آید آنرا دان حرام لقمه ای کان نور افزود و کمال آن بود آورده از کسب حلال[7]
در واقع مولانا حسد و جهل و غفلت و بطور کلی صفات ناپسند را زاییده لقمه حرام می دانند. مرحوم علامه جعفری (ره) در تفسیر این بیت مولانا «علم و حکمت زاید از لقمه حلال عشق و رقت آید از لقمه حلال» می فرماید لقمه حلال برای دل انسان علم و حکمت و عشق و ظرافت ایجاد می کند و هنگامی که دیدی حسادت و جهل و غفلت تو روز افزون است بدان که نتیجه همان لقمه های حرامی است که خورده ای... لقمه حلال عالیترین پدیده ای را که برای انسان ممکن است ایجاد می کند.[8]
در این زمینه عالم و زاهد بزرگ مرحوم شیخ علی اکبر نهاوندی می فرماید: چون غذای حرام به شکم وارد شد مصداق آیه: « وَالَّذِی خَبُثَ لاَ یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِدًا » [9] از خبیثت چیزی جز خبیث خارج نشود و مصداق آن در ضرب المثلها این بیت است که: از کوزه همان تراود که در اوست ... و قوت یافتن و بسته شدن نطفه ای که با لقمه حرام بسته و رشد یافته چیزی جز خباثت نمی باشد و چگونه می توان به چشم او امیدوار بود که به نامحرم نگاه نکند و یا با زبان غیبت نکند و این چنین است حال سایر اعضاء به نسبت معاصی که صادر شده از شخص.[10] نیز عالم ربانی مرحوم نراقی در کتاب معراج السعاده می نویسد: دلی که از لقمهحرام روئیده باشد، کجا و قابلیت انوار عالم قدس کجا و نطفه ای که از مال حرام هم رسیده باشد به مرتبهرفیع انس با پروردگار چکار؟ چگونه پرتو عالم نور بدلی تابد که غذای حرام آن را تاریک کرده و کی پاکیزگی و صفا برای نفسی حاصل می شود که کثافات مال شبهه ناک آنرا آلوده و چرک آلود نموده باشد.[11]
از آنچه گفته شد بنابه اصل علیت غذای حرام بر روح و روان انسان بسیار تأثیر گذار است و این تأثیر بر روان فرزند به هیچ وجه قابل انکار نیست چنانکه در طول تاریخ غالب افراد فاسدی چون معاویه بن ابی سفیان از دامان کسانی چون هند جگر خوار برآمده اند که سخن حق در آنها هیچ تأثیری نمی کند کما اینکه امام حسین ـ علیه السلام ـ در روز عاشورا فرمود: شکمهای شما از حرام پر شده لاجرم سخن حق را شنوا نیستید و در مقابل صالحانی چون شیخ انصاری (ره) که از پستان پاک مادرانی شیر خورده اند که هیچگاه بدون وضو به آنها شیر نمی دادند. در پایان این نوشتار را با سخنی از حضرت آیت الله مظاهری به پایان می بریم: ایشان در مورد تأثیر غذا می فرمایند: مال حرام، نه تنها خود انسان را به سقوط میکشاند، بلکه فرزندان او را نیز بدبخت می کند. وضعیت تأسفآور فرهنگی و فساد اخلاقی رایج در جامعه کنونی در اثر مال حرام است که پدر و مادرها به خورد فرزندان میدهند. وضعیت بعضی دختران و پسران جوان خیلی بد است تا جایی که میتوان گفت: عفت عمومی و غیرت عمومی نداریم و فساد اخلاقی، با کمال شهامت در جامعه ما حکمفرماست. عفت از زنها و غیرت از مردها رفته و کار به جایی رسیده که بی عفتی و بی غیرتی تبدیل به ارزش شده است.
چرا چنین شده است؟ ما که شیعه هستیم، ما که از نظر عقیده به اسلام و تشیع و از نظر شعار، در حدّ مطلوبی هستیم و به اهلبیت (علیه السلام) عشق میورزیم. پس چرا چنین شده است؟ به خاطر غذای حرام.
در اداره های ما، بیکاری، کم کاری و رشوه خواری وجود دارد. معلوم است کسی که رشوه بخورد یا در اداره، کم کاری و بدکاری داشته باشد، درآمد او حرام است و دختر و پسر او در اثر لقمه حرام، دچار بیعفّتی می شوند و بدتر اینکه، بیعفّتی نزد آنان، تبدیل به ارزش می شود؛ با مسجد و معنویات سر و کار ندارند و روحانیت را خرافت می دانند، شبانه روز مشغول تلفن همراه خود هستند که برای برخی جوانان، خانه شیطان شده است.
بازار ما، بازار اسلامی نیست؛ ربا، گرانفروشی و کمفروشی به طرز عجیبی رونق دارد و غشّ در معامله در بازار فراوان است. معلوم است چنین تاجر یا کاسبی نمی تواند دختر و پسر مقدّس تحویل جامعه بدهد؛ لذا گاهی اوقات خودش مسجدی است اما پسر و دخترش نه اینکه حال مسجد ندارند، بلکه پدرشان را هم برای رفتن به مسجد مسخره می کنند. وقتی خمس در جامعه یک ضد ارزش باشد، معلوم است غذای افراد آن جامعه حرام است. وقتی این حرام را بچه ها بخورند، نه تنها راجع به دین، کسل و غافل می شوند، بلکه سقوط عجیبی میکنند.» [12]
خداوندی که برای هر چیز و هر فعلی اثری قرار داده است، خود محدود و محکوم به آنها نیست. او نه تنها قوانین دیگری نیز دارد، بلکه قادر مطلق بر همهی مخلوقات و آثار آنهاست، نه این که مغلوب آنها باشد، و از آن جمله قدرت «محو اثر» به خاطر «اثر» امر دیگری است، که آن را نیز خود وضع نموده است. مثل این که توبه، اثر گناه را میشوید و از بین میبرد. لذا فرمود:
«یمْحُوا اللَّهُ ما یشاءُ وَ یثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ» (الرعد، 39) ؛ آنچه را که خدا بخواهد (محو) و آنچه را که بخواهد (اثبات) مىنماید. و ام الکتاب نزد خدا است.
و هم چنین خطاب به کسانی که نه تنها به اجبار یا اضطرار ضرری متوجه آنان شده است، بلکه به اختیار خود خطا کرده و مرتکب گناه شدهاند، میفرماید که مبادا ناامید شوید، چون خداوند جمیع گناهان را میبخشد و آثارش را هم محو می کند [البته مسئله حق الناس جداگانه است] میفرماید:
«قُلْ یا عِبادِی الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ » (الزمر، 53) ؛ (یا محمد صلّى اللّه علیه و سلّم) بگو: اى بندگان من که بر خویشتن اسراف کردهاید. مبادا از رحمت خدا مأیوس شوید! براستى که خدا همه گناهان را مىآمرزد.
و حتی بالاتر از آن که فرموده: خداوند «سیئه» را مبدل به «حسنه» میکند و بیتردید وقتی گناه مبدل به صواب (کار خوب) شد، عقابش هم مبدل به ثواب (پاداش) میگردد.
پس، خداوند متعال میداند که به چه کسی لقمهی حرام به اجبار خورانده شده است و چه کسی به اختیار لقمهی حرام خورده یا خورانده است و برای هر کدام آثاری وضع نموده است و خود رحمان و رحیم و توبه پذیر است و اختیار را نیز از کسی سلب نمینماید.
بهترین مثال: کفاری هستند که با آمدن انبیای الهی ایمان میآوردند، آیا آنها همگی لقمهی حلال خورده بودند. یا خطایشان به خاطر جو حاکم و جهل مستولی شده بوده است؟ یا همین امروز افراد صالحی که والدین آنها به هیچ وجه صالح نبوده یا نیستند، زیادند. در همین اروپای و آمریکای امروز ببینید چقدر گرایش به اسلام زیاد شده است، آیا این جوانهای اروپایی که با عشق و علاقه و عقل و تدبر به اسلام روی میآورند، همه لقمهی حلال خوردهاند؟! خیر. بلکه همان گونه که لقمهی حرام تأثیر سوء دارد، تأثیر اسلام نیز پاک کردن و تمیز کردن است. با ورود به اسلام یا توبه، همهی آثار سوء گذشته از بین میرود .
پی نوشت ها :
[1] . میزان الحکمه نشر سازمان تبلیغات صفر 1416 حدیث شماره 4293 ص 509، ج2.
[2] . میزان الحکمه، ص 120، ج4، حدیث شماره 7213 و 7214.
[3] . بحارالانوار ج103، ص 13 حدیث 59، المطبعه الاسلامیه ربیع الثانی 1389قمری.
[4] . میزان الحکمه ص 121 ج4، حدیث 7222.
[5] . اصول کافی ج5، ص 120 چاپ اسوه 1379ش.
[6] . مفاسد مال و لقمه حرام(داستان مرحوم شیخ عباس قمی ص 36، سید اسماعیل گوهری انتشارات احمدی 1377.
[7] . مثنوی دفتر اول ص 66 بیت 1645 انتشارات بهنود 1375.
[8] . شرح مثنوی علامه جعفری ج1 ص 719.
[9] . اعراف 58.
[10] . خزثیه الجواهر، ص 430، موعظه در تأثیر اغذیه از حدیث حلیت و حرمت در انسان.
[11] . معراج السعاده انتشارات مطبوعاتی حسینی ص 313 چاپ 75.
[12] . تربیت فرزند از نظر اسلام انتشارات ام ابیها سال 78 ص 43 و 50.
اخذ: تبیان